الـآن تصورم اینه .. :
تو نشستی رویِ صندلیتـــ .. گوشهی ایوون
سرم باشه روی زانوهات ..
دستای گرمتُ با موهام بازی بدی ..
منم گریه کنم ،
دیوونهوار گریه کنم ..
پلکام پر میشه از گرمیِ دستات ..
چشمامُ آروم باز میکنم ؛
با یه لبخند تمومش میکنی ..
-------
.. : میخونه که : تو از چشمای من خوندی، که از این زندگی خستم .. کنارت اونقدر آرومم، که از مرگ هم نمیترسم ..
... : بازم ابیمون ، همون آهنگ : ) . . .