تنهای تنها
جمعه 12 خردادماه سال 1391 ساعت 07:12 ب.ظ
آرامش یعنی تو یه شب سرد زمستونی تنهایی بری کنار یه کوه بزرگ یه اتیش بزرگ درست کنی بشینی چند ساعت دقیق به آتیش نگاه کنی و لذت ببری بعد شاملو بخونیو صادق بعدش به همه ی کسایی که دوستشون داری فکر کنی.به پوچیه این زندگی فکر میکنی به این فکر میکنی که زندگی ما آدما هم مثل همین آتیشه.روشن میشیم شعله ور میشیم و کم کم خاکستر میشیمو تموم... آخرش هم با یه لبخند روی لب,تیغ رو بکشی روی رگتو این زندگیه مسخره بی آرامش رو تموم کنی... تنهای تنها... ارومه اروم...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
حس خیس سبز.... : )
بوی نمِ سبــز رنگ ... : )
آرامش ینی از گرما و دود و کثافت های و دروغ ها و زشتی های بیرون فرار کنی و بیای خونه با لباس بری زیر دوش!
اون که بعــله ! . . .
این ازون لحاظات بود ! ..
آره : )
چرا تا حالا خودم بهش فک نکرده بودم . .
بَد همین الان با خودم گفتم چمنمون کو ؟!! :-<
بوشم یادم رفته حتا
خیــلی حسِ خوبیه ..
اصـن فکر کردن بهش هم آرامشِ !
بوشَم کـه دیگه هیچــی .. -128-
منم میخام 128
بیا اینجـا ته کوچمـون داریم اَ اینا 128
آرامش یعنی تو یه شب سرد زمستونی تنهایی بری کنار یه کوه بزرگ یه اتیش بزرگ درست کنی بشینی چند ساعت دقیق به آتیش نگاه کنی و لذت ببری بعد شاملو بخونیو صادق بعدش به همه ی کسایی که دوستشون داری فکر کنی.به پوچیه این زندگی فکر میکنی به این فکر میکنی که زندگی ما آدما هم مثل همین آتیشه.روشن میشیم شعله ور میشیم و کم کم خاکستر میشیمو تموم... آخرش هم با یه لبخند روی لب,تیغ رو بکشی روی رگتو این زندگیه مسخره بی آرامش رو تموم کنی... تنهای تنها... ارومه اروم...